ماهی که بود همسفر سال و ماه من
رفت و هنوز مانده به راهش نگاه من

هستم در انتظار که باز آید از سفر
مردی که هست شانه او تکیه گاه من

باغی که هست حاصل آن میوه امید
نخلی که هست سایه او سر پناه من

ثابت قدم تر از همه در راه زندگی است
پویای راه اوست دلِ سر به راه من

از او به دامنم سه گهر پرورانده ام
هر یک ز جلوه روشنیِ صبحگاه من

عمرش دراز باد که دائم به اشتیاق
کوشیده است از دل و جان در رفاه من

#پروین_اسحاقی


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها